شهید علی اشتری
http://fa.wikipedia.org/wiki/علی_اشتری
اخرین اتاقی که علی اشتری قبل از اعدام در اون زندگی میکرد این اتاق طبقه پایین بند 209 قرار داشت همون جایی که باید سرها رو خم میکردیم و از زیر یک درب وارد اونجا میشدیم . شماره اتاق ....
زندگی من را علی اشتری در زندان اوین بند 209 نجات داد و برایش مینویسم . قولی که بهت دادم را حتما علی جان به انجام میرسانم
روزها میگذشت و اینجانب در سلول انفرادی بودم و هر از چند گاهی به اتاق شکنجه برده میشدم و بعد اعتراف به چیزهایی که هرگز انجام نداده بودم
روزی از روزها خیلی حالم بد شده بود .جوری که بدنم رعشه گرفته بود و بعد از شکنجه مرا به اتاق انفرادی بردند . و هر از چند گاهی یک پاسدار زنازاده دریچه را باز میکرد و میدید که زنده ام میرفت و ساعتها بعد برمیگشت .من زمان از دستم در رفته بود نمیدانستم روز هست یا شب
و بیهوش شدم . و بعد متوجه شدم درب سلولم باز شده و چند نفر دورم هستند و روی صورتم را پوشانده و در حال تزریق امپول هستند
چشم بندم را بستن بر رویه چشمم و مرا کشان کشان به اتاق زنده یاد علی اشتری برند ...
در بدو ورود به اتاق علی اشتری زیاد وضعیت مناسبی نداشتم و علی اشتری به من گفت از اتاق انفرادی اومدی چند وقته حمام
نرفتی و چرا سرت باد کرده . فورا یک لباس زندانش رو خیس کرد و به سر و صورتم زد و فورا زنگ یا چراق بالایه درب رو زد و شروع به داد و فریاد کرد .
انگاری واقعا داشتم میمردم و خودم خبر نداشتم . بعد از ساعتها یک پزشک مزدور امد و به علی پماد و قرص داد . علی شروع کرد به درمان من .
و کمی اب به من داد و من بیهوش شدم .
واقعیت زندگی علی اشتری از این قرار میباشد::::سعی میکنم عین حرفهایی که به من زده رو برایه شما بازگو بکنم .
علی اشتری یک مغز لوازم الترونیکی بود و یک دفتر در دبی داشت و یک دفتر در تهران . کار وی واردات لوازم دیجیتالی به
داخل ایران و طبق قانون اساسی ایران بود .
عکس زیر علی اشتری در نمایشگاه خود رژیم اخوندی را نشان میدهد .{اطلاعی ندارم این عکس در نمایشگاه داخلی بوده یا نمایشگاه خارجی }
همانطور که میدانید علی اشتری نصاب ماهواره و اینترنت ماهواره ای بوده است {با توجه به سرعت بسیار پایین اینترنت در ایران و فیلتر بودن تمامی سایت ها تقریبا روز به روز تعداد کسانی که به اینترنت ماهواره ای رو می اورد افزوده میشود .و تعداد کسانی که اینگونه سیستم ها رو نصب میکنند بسیار زیاد میباشد برایه اطلاعات بیشتر به فروم های ماهواره ای در داخل ایران سری بزنید }
چرخ جاساز : واقعا جالب هست .این همه فلش مموری نشون داده بعد اومده یک قطعه فیلم گرفته که تو جنگ جهانی اول ازش استفاده میکردن و زیر چرخ جاسازی شده ... بابا خامنه ای الاغ اگه میخواست فیلم رد و بدل کنه که با اینترنت میفرستاد .
این هم وسایل کشف شده از وی میباشد . که تویه هر فوروم ماهواره ای در ایران بفروش میرسد . البته بیسیم رو هم که خودش وارد کننده بوده برای رژیم
علی اشتری متاهل بود و ماجرا از اینجا شروع میشود
زنه علی اشتری با یک پاسدار طرح دوستی میریزد و مهریه خود را به اجرا میگذارد . علی اشتری مثل اینکه به زندان میافتد سر این موضوع . اشوب زن زنازاده ی وی شروع میشود . با توجه به خط دادن اون پاسدار به همسرش طرح کثیفی ریخته میشود
جالبه تمام خبر گذاری های رژیم هم از همسرش نقل قول کردن
به تمامی سایت های خبری رژیم سری بزنید :
خبر گذاری رژیم چنین میگوید http://www.agahsazi.com/article.asp?id=1796
همسر وی ادامه داد: اشتری در طول مدت همکاری با موساد مبالغ زیادی پول گرفت و این پولها به طور پنهانی و جاسازی شده تحویل وی می شد که این مساله حتی سبب شد همسرش به وی تذکر داد که چرا آنها که مدعی فعالیت تجاری هستند پول را با پنهانکاری به وی میدهند اما نامبرده به این مسایل با وجود آگاهی بیتوجهی کرد.
هیچ وقت فراموش نمیکنم ذجه های خواهر و مادر علی اشتری رااااا......
چند وقت قبل از اعدام .اخرین ملاقات رو به علی اشتری حضوری دادن . مادرش و خواهرش گریه میکردند .مادرش میگفت خدا لعنت کنه زنت رو ..فقط فحش به زنش میدادن .صدایه گریه به اوج رسیده بود . من رویه نیمکت نشسته بودم .چون پنج دقیقه ملاقات من تموم شده بود و منتظر بودیم .اون ماشین ون کثافت بیاد و مارو از ساختمان ملاقات به 209 ببره .. .صدایه گریه می اومد علی جاننننننننننننننننننننننننننننننن...........
{هر چقدر فکر کردم اسم زنش رو یادم نیومد متاسفانه }البته تا الان اون پاسداره هویت زنه رو عوض کرده
علی زمان ملاقاتش تموم شد و امد کنار من نشست . و یک کیسه پسته مادرش بهش داده بود و به من تعارف کرد . دوست داشتم ساعتها بغل علی گریه میکردم ...علی گفت قولی که به من دادی رو یادت نره .و گفت تو از اینجا بیرون میری مطمعن باش
هیچ وقت بعضی از صحنه ها از یادم نمیره :::یک روز علی رو بردن شکنجه و چند روزی هیچ خبری ازش نداشتم .یک روز تو اتاق خواب بودم .منو صدا کردن با یک نفر دیگر که در اتاق ما بود و گفتن چشم بند هاتون رو بزنید و رو به دیوار شوید . و بعد علی را پرت کردن تو اتاق ...............................
علی نمیتوانست حرف بزند .تمام لبش میلرزید .لباس هاش رو در اوردیم .پوست پشت بندش بلند شده بود .انگاری یک سانت به گوشت پشتش اذافه شده بود . کبود .بود .وحشتناک بود .تو زندان اوین چند نفر رو به این شکل دیده بودم که شکنجه کرده بودن .مرحوم علی حیدریان و خود من .علی اشتری و اقای خانجانی از بهاییان عزیز کشورمان میباشد .......
فیلم زیر اعترافات علی اشتری میباشد .خیلی نکته ها درون این مستند ساختگی توسط رژیم موجود میباشد .
من در فیلم کاملش دیدم میگفت وسایل کشف شده مثلا دو عدد لب تاب .دوربین عکاسی .
به فیلم خوب دقت کنید . کسانی که در زندان 209 بودن خوب متوجه میشن . این صندلی و اون درختچه رو میشناسید حتما . وقتی وارد 209 میشوید دست چپ یک درب هست که اتاق اسناد و مدارک و بعضی از دادگاههای مهم و خوش گذرونی شکنجه گران هست .حالا شما ی خواننده با خودتون میپرسید که همه چشم بند دارن شما از کوجا دیدید . {اینجانب چشم بسته انقدر برده بودن و اورده بودن همه جاش رو حفظ شده بودم .و دقیقا پشت درب همون اتاق من ساعتها پشت به دیوار ایستاده بودم و گاهی چشم بند رو یک کوچلو برای دیدن کنار میزدم}
تمام تلاشم رو میکنم تمامی مکانها رو با نقاشی با ذکر جزعیات بکشم برایه شما.......
http://fa.wikipedia.org/wiki/علی_اشتری
اخرین اتاقی که علی اشتری قبل از اعدام در اون زندگی میکرد این اتاق طبقه پایین بند 209 قرار داشت همون جایی که باید سرها رو خم میکردیم و از زیر یک درب وارد اونجا میشدیم . شماره اتاق ....
زندگی من را علی اشتری در زندان اوین بند 209 نجات داد و برایش مینویسم . قولی که بهت دادم را حتما علی جان به انجام میرسانم
روزها میگذشت و اینجانب در سلول انفرادی بودم و هر از چند گاهی به اتاق شکنجه برده میشدم و بعد اعتراف به چیزهایی که هرگز انجام نداده بودم
روزی از روزها خیلی حالم بد شده بود .جوری که بدنم رعشه گرفته بود و بعد از شکنجه مرا به اتاق انفرادی بردند . و هر از چند گاهی یک پاسدار زنازاده دریچه را باز میکرد و میدید که زنده ام میرفت و ساعتها بعد برمیگشت .من زمان از دستم در رفته بود نمیدانستم روز هست یا شب
و بیهوش شدم . و بعد متوجه شدم درب سلولم باز شده و چند نفر دورم هستند و روی صورتم را پوشانده و در حال تزریق امپول هستند
چشم بندم را بستن بر رویه چشمم و مرا کشان کشان به اتاق زنده یاد علی اشتری برند ...
در بدو ورود به اتاق علی اشتری زیاد وضعیت مناسبی نداشتم و علی اشتری به من گفت از اتاق انفرادی اومدی چند وقته حمام
نرفتی و چرا سرت باد کرده . فورا یک لباس زندانش رو خیس کرد و به سر و صورتم زد و فورا زنگ یا چراق بالایه درب رو زد و شروع به داد و فریاد کرد .
انگاری واقعا داشتم میمردم و خودم خبر نداشتم . بعد از ساعتها یک پزشک مزدور امد و به علی پماد و قرص داد . علی شروع کرد به درمان من .
و کمی اب به من داد و من بیهوش شدم .
واقعیت زندگی علی اشتری از این قرار میباشد::::سعی میکنم عین حرفهایی که به من زده رو برایه شما بازگو بکنم .
علی اشتری یک مغز لوازم الترونیکی بود و یک دفتر در دبی داشت و یک دفتر در تهران . کار وی واردات لوازم دیجیتالی به
داخل ایران و طبق قانون اساسی ایران بود .
عکس زیر علی اشتری در نمایشگاه خود رژیم اخوندی را نشان میدهد .{اطلاعی ندارم این عکس در نمایشگاه داخلی بوده یا نمایشگاه خارجی }
همانطور که میدانید علی اشتری نصاب ماهواره و اینترنت ماهواره ای بوده است {با توجه به سرعت بسیار پایین اینترنت در ایران و فیلتر بودن تمامی سایت ها تقریبا روز به روز تعداد کسانی که به اینترنت ماهواره ای رو می اورد افزوده میشود .و تعداد کسانی که اینگونه سیستم ها رو نصب میکنند بسیار زیاد میباشد برایه اطلاعات بیشتر به فروم های ماهواره ای در داخل ایران سری بزنید }
اپیلوسکوپ هم تو تمام تعمیرگاهها موجود هست .الان تو هر خونه بری چند مدل رسیور کشف میشه و از هر موبایل هم یک دونه فلش مموری کشف میشه .
این هم وسایل کشف شده از وی میباشد . که تویه هر فوروم ماهواره ای در ایران بفروش میرسد . البته بیسیم رو هم که خودش وارد کننده بوده برای رژیم
علی اشتری متاهل بود و ماجرا از اینجا شروع میشود
زنه علی اشتری با یک پاسدار طرح دوستی میریزد و مهریه خود را به اجرا میگذارد . علی اشتری مثل اینکه به زندان میافتد سر این موضوع . اشوب زن زنازاده ی وی شروع میشود . با توجه به خط دادن اون پاسدار به همسرش طرح کثیفی ریخته میشود
جالبه تمام خبر گذاری های رژیم هم از همسرش نقل قول کردن
به تمامی سایت های خبری رژیم سری بزنید :
خبر گذاری رژیم چنین میگوید http://www.agahsazi.com/article.asp?id=1796
همسر وی ادامه داد: اشتری در طول مدت همکاری با موساد مبالغ زیادی پول گرفت و این پولها به طور پنهانی و جاسازی شده تحویل وی می شد که این مساله حتی سبب شد همسرش به وی تذکر داد که چرا آنها که مدعی فعالیت تجاری هستند پول را با پنهانکاری به وی میدهند اما نامبرده به این مسایل با وجود آگاهی بیتوجهی کرد.
هیچ وقت فراموش نمیکنم ذجه های خواهر و مادر علی اشتری رااااا......
چند وقت قبل از اعدام .اخرین ملاقات رو به علی اشتری حضوری دادن . مادرش و خواهرش گریه میکردند .مادرش میگفت خدا لعنت کنه زنت رو ..فقط فحش به زنش میدادن .صدایه گریه به اوج رسیده بود . من رویه نیمکت نشسته بودم .چون پنج دقیقه ملاقات من تموم شده بود و منتظر بودیم .اون ماشین ون کثافت بیاد و مارو از ساختمان ملاقات به 209 ببره .. .صدایه گریه می اومد علی جاننننننننننننننننننننننننننننننن...........
{هر چقدر فکر کردم اسم زنش رو یادم نیومد متاسفانه }البته تا الان اون پاسداره هویت زنه رو عوض کرده
علی زمان ملاقاتش تموم شد و امد کنار من نشست . و یک کیسه پسته مادرش بهش داده بود و به من تعارف کرد . دوست داشتم ساعتها بغل علی گریه میکردم ...علی گفت قولی که به من دادی رو یادت نره .و گفت تو از اینجا بیرون میری مطمعن باش
هیچ وقت بعضی از صحنه ها از یادم نمیره :::یک روز علی رو بردن شکنجه و چند روزی هیچ خبری ازش نداشتم .یک روز تو اتاق خواب بودم .منو صدا کردن با یک نفر دیگر که در اتاق ما بود و گفتن چشم بند هاتون رو بزنید و رو به دیوار شوید . و بعد علی را پرت کردن تو اتاق ...............................
علی نمیتوانست حرف بزند .تمام لبش میلرزید .لباس هاش رو در اوردیم .پوست پشت بندش بلند شده بود .انگاری یک سانت به گوشت پشتش اذافه شده بود . کبود .بود .وحشتناک بود .تو زندان اوین چند نفر رو به این شکل دیده بودم که شکنجه کرده بودن .مرحوم علی حیدریان و خود من .علی اشتری و اقای خانجانی از بهاییان عزیز کشورمان میباشد .......
فیلم زیر اعترافات علی اشتری میباشد .خیلی نکته ها درون این مستند ساختگی توسط رژیم موجود میباشد .
من در فیلم کاملش دیدم میگفت وسایل کشف شده مثلا دو عدد لب تاب .دوربین عکاسی .
به فیلم خوب دقت کنید . کسانی که در زندان 209 بودن خوب متوجه میشن . این صندلی و اون درختچه رو میشناسید حتما . وقتی وارد 209 میشوید دست چپ یک درب هست که اتاق اسناد و مدارک و بعضی از دادگاههای مهم و خوش گذرونی شکنجه گران هست .حالا شما ی خواننده با خودتون میپرسید که همه چشم بند دارن شما از کوجا دیدید . {اینجانب چشم بسته انقدر برده بودن و اورده بودن همه جاش رو حفظ شده بودم .و دقیقا پشت درب همون اتاق من ساعتها پشت به دیوار ایستاده بودم و گاهی چشم بند رو یک کوچلو برای دیدن کنار میزدم}
تمام تلاشم رو میکنم تمامی مکانها رو با نقاشی با ذکر جزعیات بکشم برایه شما.......
دوستان عزیز من اون اتفاقات رو خوب نمیتوانم بنویسم . مرا ببخشید . انقدر وحشتناک هست که ......
این بسیار خلاصه بود . سعی میکنم تمام حرفها و جزعیات را به صورت کامل بنویسم
در اینده واقعیت زندگی و اعدام علی اشتری .ارش رحمانی پور و بهاییان عزیز اقای خانجانی و... خواهم نوشت
و نوع شکنجه ی خیلی از عزیزانی که اخبار اونها رو فقط دنبال میکنید را خواهم نوشت
مكتب مقدس از بدعت گزاري وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران
پاسخحذفدرس اول ازار و اذيت دگر انديشان تا فرار كامل انان از دين و خدا پرستي